زندگی
گاهی وقتا خسته میشیم از روزگار و دلمون انرژی مثبت میخواد ...من که اینجوری ام ...
بهتون پیشنهاد میکنم این آهنگو دانلود کنید و گوش بدین البته من نفهمیدم چجوری بذارمش تو وب .... با عرض معذرررت خودتون دانلود کنید ...
سیروان خسروی خیلی قشنگ خونده اینو ..
اسم آهنگ : دوس دارم زندگی رو ...
متنشم میذارم براتون :
یه صبحه دیگه، یه صدایی توی گوشم میگه
ثانیه های تو داره میره
امروزو زندگی کن فردا دیگه دیره
نم نم بارون، میزنه به کوچه و خیابون
یکی می خنده یکی غمگینه
زندگی اینه، همه ی قشنگیش اینه
خورشید و نورو ابرای دورو
هر چی که رو زمین و آسمونه
بهم انگیزه میده
رها کن دیروزو زندگی کن امروزو
هر روز یه زندگیِ دوباره ست یه شروعِ جدیده
دوست دارم زندگی رو، دوست دارم زندگی رو
خوب یا بد ، اگه آسون یا سخت، نا امید نمیشم
چون دوس دارم زندگی رو، دوس دارم زندگی رو
چشماتو وا کن
یه نگاه به خودتو دنیا کن
اگه یه هدف تو دلت باشه
میتونه کل دنیا تو دستای تو جا شه
چون همه ی دنیا میسازه واسه تو کابوس و رویا
یکی بیداره و یکی خوابه
راهتو مشخص کن ، این یه انتخابه
اگه ابرای سیاه و دیدی
اگه از آینده ترسیدی
پاشو و پرواز کن رو به افق های دور
نگو به سرنوشت میبازی
تو بخوای فردا رو میسازی
پس دستاتو ببر بالا و بگوووو
دوست دارم زندگی رو، دوست دارم زندگی رو
خوب یا بد ، اگه آسون یا سخت، نا امید نمیشم
چون دوس دارم زندگی رو، دوس دارم زندگی رو
دانلود کنیییییید قشنگههههههه......
نظرات شما عزیزان:
سلام بهار خانم عزیز
تعهد کاری شما، قابل ستایشه. با این حساب، دیگه نباید ذهنت رو مشغولِ این کنی که چرا فلانی، کارش رو با تعهد کمتری انجام میده و دریافتی بیشتری داره و ... . شمای نوعی اگر بنوبۀ خودت، بهترین باشی - کمتر یا بیشتر - فیدبکش رو خواهی گرفت؛ دیگران هم، هرچه بکارند - کمتر یا بیشتر - برداشت خواهند کرد .
متشکرم از محبت شما و نگارش صمیمی و دلنشینت .
تندرست باشی .
سلام جناب خادم بزرگوار
دقیقا حق با شماست ،
هرکسی آن دِرَوَد عاقبت کار که کشت ...
ممنونم از لطفتون
سلام به همراه با وفای " روزگار ما "
باعث مسرته که از این پُست قدیمی هم خوشت اومده، بهار جان .
اما در مورد سؤالی کردی ...
... من نظر خودم رو میگم :
... فکر نمیکنم اینقبیلمقایسهها، سازنده باشه! اصلاح و پیشرفتی هم ایجاد نمیکنه! حتی این خودخوریها، باعث تغییری هم نمیشه! یه اصلی که بطور تجربی و حرفهای بهش معتقدم اینه که اگر هر جزء از یک سیستم، به نوبۀ خودش - و صرف نظر از اینکه سایر اجزای اون سیستم، چه میکنن و چرا میکنن و چرا نمیکنن و ... - سعی کنه بهترینی رو که میتونه و از دستش برمیاد رو، انجام بده، حاصل، پیشرفت خودش و احتمالاً حرکت رو به جلوی اون سیستم خواهد بود (دستکم باندازۀ همون یک نفر، روی پیشرفت اون سیستم، اثر مثبت میذاره و این، ارزشمنده؛ حتی اگر قدر ندونن)؛ منظورم اینه که هیچ دلیلی نداره که شما خودت رو مقایسه کنی با شخص دیگهای؛ این مقایسهها - همونطور که خود شمام گفتی - فقط انگیزه رو از بین میبَره و شما رو دچار انفعال و روزمرگی و معضلِ " همرنگ جماعتشدن " میکنه؛ اگه بخوام از نگاه یه مدیر، به موضوع نگاه بکنم، حداقل فایدۀ حُسنِ تعهدی که شما داری، اینه که :
- منِ مدیر شما رو به راحتی از دست نخواهم داد (ممکنه ظاهراً نشون ندم؛ اما در درون، این حسِ وابستگی رو به کار و عملکردِ شما دارم) ؛
- (ممکنه پرداختی به شما - به واسطه پایینتر بودن جایگاه سازمانی، تجربه و یا غیره - کمتر باشه از اون نیروی ناکارآمدی باشه که دریافتیِ یبیشتری داره، ولی) جای پای شما - طبعاً - توی سازمان من محکمتره (امنیت شغلی بیشتر) ؛
- احتمالاً - و بشرط رعایتِ سایر شروطی مثل: حُسن تعامل، سازگای، صبوری، منطق، مسئولیتپذیری، حُسن اخلاق و غیره - حرف شما - حداقل در سطح جایگاه سازمانیتون - بیشتر خریدار داره پیشِ من (اعتماد و اطمینان بیشتر) ؛
- منِ کارفرما برای راضینگهداشتنِ شما - از نظر مسائل مالی و کم و کیفِ پرداختها - بیشتر دقت میکنم تا یهموقع ترک کار نکنی (امنیت مالی بیشتر) ؛
- منوط به نشوندادنِ سایر شایستگیها و توانمندیها، یکی از اولویتهای من خواهی بود برای تصدیِ سِمَتهای بالاتر ؛
- ...
البته اونچه در بالا عرض کردم، بسته به دولتی، یا خصوصیبودنِ سازمانی که شما باهاش همکاری میکنی و ماهیت اون سازمان، شرایط اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و غیره، تا حدی متفاوته. ضمناً لازمۀ اینکه بتونی نکات فوق رو رعایت کنی، اینه که شمای نوعی، تلاش کنی و روی خودت کار کنی تا به " خودانگیختگی " و توانایی " خودمدیریتی " برسی (که البته زمانبَره). یعنی: - مثلاً - لازم نباشه که کسی بالای سر شما بایسته، تاوظایفت رو بخوبی انجام بدی؛ یا ... خیلی نیاز و وابستگی روانی، به تعریف و تمجید و تشویق نداشته باشی؛ و غیره (سخته! نه ؟!) .
صد البته اونقدر توی این مملکت کار کردم که یادم باشه اینجا ایرانه و معیار، شایستگیها نیست ...
... و چهبسا در بسیاری از اوقات، این شایستگیها سبب شر و درد سر میشن !...
... ولی مطمئن باش - اگر اون تعهدی که میگی داری رو، کارفرما و اطرافیان هم تصدیق بکنن و یک دلسوزی واقعی باشه ... آنچه از دل برآید، لاجَرَم بر دل نشیند! اینی که عرض میکنم " افاضات " و " تئوری " نیست - که اساساً این دو، با مزاج من ابداً سازگار نیست(!) - بلکه تجربۀ ناچیزیه که من توی این ده سالی که از ورودم به بازار کار میگذره، تقریباً توی تکتک سازمانهایی که باهاشون همکاری کردم، بعینه دنبال کردم و تجربه کردم ... مثلاً تجربه کردم این رو که 3 - 4 مدیر عاملِ مختلف از سه - چهار شرکتِ خصوصیِ مختلف - که هیچ خط و ارتباطی هم با هم نداشتن - بهت بگن: " فلانی! طوری که شما برای ما کار کردین، برادرم هم برای من کار نکرد " ... البته بیانصافیها و قدرناشناسیها و خودزرنگپنداریها، همیشه بوده و هست و خواهد بود و این، برخواسته از اِشکالات نهادینهشده در فرهنگ جمعۀ ایرانیست (نیش عقرب، نه از رَهِ کینه است ...) - منم موقعی که جوون بودم(!)، توی چند تا از پُستهام، به مصادیقِ این بیانصافیها اشاره کردم ... اما الان دیگه سِر و بیتفاوت شدم نسبت به خیلی از دغدغههایی که چند سال قبل داشتم، چرا که الان، دغدغههای خیلی بزرگتری دارم و اون وقایع، دغدغۀ فعلیِ من نیست! - .
شبت؛ بخیر و آرامش .
سلام روزتون بخیر و شادی ان شاءاله
خیلی ممنونم جناب خادم بابت وقتی که گذاشتین و توضیحاتی که دادین
اون چیزی که فرمودین راجعبه اینکه کسی بالا سرم باشه که کار انجام بدم یا نه ! من به شخصه اینجوری ام که کارمو انجام میدم چه کسی باشه چه نباشه چون کاره و باید انجام بشه و روال عادی اون شرکت یا سازمانه . اگر انجام نشه ضررش ابتدا متوجه خودم میشه چون کارم بیشتر میشه پس خوبه که هر چیزی سرجای خودش و به وقت خودش انجام بشه ...
من با تمام حرفهایی که گفتین موافقم و خداروشکر خداروشکر تمام گفته های شما در مورد کارفرما نسبت به خودم رو به عینه میبینم ازجمله : حس احترام ، امنیت شغلی و مهمتر از همه حس اعتماد ..
بازم ممنونم از شما جناب خادم بزرگوار
و ببخشید به خاطر اینکه من زیاد نمیتونم مثل شما خوب بنویسم
تولدت مبارک خواهرم...
سلام عزیزم
ممنونم خواهری
سلام بهار عزیز
ممنونم از اینکه " روزگار ما " رو توی پیوندهای وبلاگت قرار دادی .
راستش ...
توی تبادل لینک، خیلی سختگیرم ...
... اما وقتی وبلاگهای صمیمی و دلنشینی مثل وبلاگ شما رو میبینم، ترجیح میدم به فهرست لینکهای " روزگار ما " اضافهشون کنم .
شادکام و کامیاب باشی، دوست من .
سلام جناب خادم
ممنونم خیلی لطف کردین ...
خوشحال شدم
سلام .....
خیلی زیبا بود ...
سلام
ممنون که گوش دادین...
سلام اقای خادم..خوشحالم اینجا میبینمتون..امید دارم همیشه سالم و شاد و موفق بایشن دوست گرامی
سلام بهار عزیز
از اونجا که هر دیدی، بازدیدی داره، خودم رو موظف دونستم که به وبلاگت سری بزنم .
بخشی از متن ترانهای که نوشتی رو خوندم ...
چه نکات زیبا و کاربردی و امیدبخشی .
راستی ...
اسم یکی از همراهان قدیمی " روزگار ما " ، جنوب عزیز رو هم زیر یکی از پستهات دیدم که از طریق به ایشون هم سلام میکنم و آرزوی تندرستی .
امیدوار و پیشرو بودنت رو آرزومندم .
سلام آقای خادم
ممنونم که سرزدین خودم این ترانه رو دوس دارم خیلی انرژی مثبت میده.اگه تونستید گوش بدین حتما.سلام جنوبم میرسونم. ..باعث افتخارا که تشریف اوردین...سپاس ازشما